« حادثه ای با ظاهری ناگوار اما باطنی گوارا | اولين همايش بزرگ حوزه و دانشگاه شهرستان بم » |
انتظار
نوشته شده توسطبازتاب پژوهش مدرسه علمیه بم 6ام بهمن, 1390برگرد که بر بهارمان می خندند
یک عده به حال زارمان می خندند
آنقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان می خندند
الهم عجل لولیک الفرج
کاغذ قلم دو چشم ورم کرده ، دل ، سلام !
آقا اجازه !
باز آمده ام روی پشت بام
تاکی ؟ الی متی ؟ همه را پیر کرده ای
آقا اجازه !
کمی دیر کرده ای …
در راستای این شعر شما :)
سلام
جانا سخن از دل ما می گویی
واقعا… دیگر دارند می خندند.
دیگر سخت تر شدهاست انتظار ..هم انتظار بر مولا و هم کشیدن زخم زبان ها…
چه کشیدند انانی که بهترین هایشان را برای اسلام دادند و زخم زبان ها را به جان خریدند و صبوری کردند..السلام علیک یا اباعبدالله
شعر زیبایی بود. دلمان غصه دارتر شد.
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک …
ممنون از شما
التماس دعا
پایدار باشید
اللهم عجل لوليك الفرج
التماس دعا ،موفق باشيد
فرم در حال بارگذاری ...